|
معجزه(حتما مطالعه كنيد)
+ نویسنده sarbaz73 در شنبه 20 مهر 1392 |
جوانى در جبهه دجار فلج شده بودو به خوبى قدرت حركت نداشت مى كويد شبى مادرم به منزلم امد و زخم زبانى زد كه دلم شكست به اقا امام زمان(عج) متوسل شدم و كفتم ياامام زمان (عج) يا مرك مرا برسان و يا شفايم را از خداوند بخواه به خواب رفتم در خواب اقا را ديدم فرمود من مسجد ى به دست خود بنا نهادم بيا انجا متوسل شو اينجوان صبح كه از خواب بر ميخيزد قصد ميكند كه سال اينده به جمكران برود همان شب هنكامى كه از بيرون منزل به خانه بازميكرددمى بيند منزل و كليه اثاثيه اش در اتش سوخته است بسيار دل شكسته و بريشان مى شود و صبح روز بعد مبلغى از دوستش قرض مى كيرد و به جمكران مى رود ۳۹ روز در انجا مى ماند و در حد امكان خدمت مى كند شبجهلم ـ كه مصادف با شب جهارشنبه ۱۹ماه مبارك رمضان بوده است ـ در حين خدمت خيلى خسته مى شود و در يكى از كفش دارى ها مى خوابد خود او مى كويد حدود ساعت يكنيمه شب در خواب ديدم دارم در حياط مسجد جمكران اشغال جمع مى كنم . يك مرتبه اقايي جلو امد و فرمود ؛اقا سيد دارى نظافت ميكنى؟ بيا برويم داخل مسجد كمى حرف بزنيم. بااقا داخل مسجد رفتم. ديدم جهار نفر ديكر هم در انجا هستند نزديك انها نشستم. اقا فرمود: اقا سيد مثل اينكه كسالت دارى؟ كفتم: بله اقا در جبهه مجروح شدم. اقا با دست مبارك برسرم كشيد و فرمود:"انشاءالله خوب مى شوى " بعد دستى به كمر و بايم كشيد. در عالم خواب بسيار راحت شدم. ديدم حضرت على(ع)با فرق خونين حضرت محمد(ص) و حضرت زهرا(س)با بهلوى شكسته و حضرت معصومه(س)در حال كريه كردن بود. از اقا جريان را برسيدم. امام زمان(ع) فرمودند:حضرت معصومه(س) شكايت دارند كه به حرم ايشان بى احترامى مى كنند. سبس امام(ع) يك دانه خرما و كمى اب به من دادند و فرمودند:بخور كه فردا مى خواهى روزه بكيري. از خوا بيدار شدم.ديدم از تركش ها خبري نيست خيلى حالم خوب است و راحت شدم. ![]() اللهم صلٌ على محمٌد و ال محمٌد و عجل فرجهم ![]() نظرات شما عزیزان: |